پدر عزیزم مادر گرامییم! امروزآمده ام که به شما قول بدهم که تا آنجایی که می توانم به دنبال جلب رضایت شما باشم زیرا از زبان شیرین رسول گرا می خدا (ص) برایم گفته اند که رضایت خداوند در رضایت پدر و مادر است و خشمگین شدن او در خشمگین شدن پدر ومادر است.

 
همین دیروز بود که از امام جماعت مسجد محله مان شنیدم که رسول خدا فرموده است که (اگر کسی پدر و مادر داشته باشد و به آنان نیکی کند دو در از بهشت به رویش باز می شود. و اگر فقط پدر و یا مادر داشته باشد و به او نیکی کند یک در از بهشت به رویش گشوده میشود.) کدام بهشت؟ همان بهشتی که خداوند مهربان فرموده که در آن هر آنچه نفسم بخواهد و چششمم از دیدن آن لذت ببرد، هست.


من از فرمان این پیامبر اطاعت می کنم که فرموده است: اگر پدر و یا مادری از دست فرزندشان خشمگین شوند خدای تعالی از آن فرزند راضی نخواهد شد. تا این که او از فرزندش راضی شود.
پدر و مادر عزیزم! به هر دوی شما قول می دهم که به شما نیکی کنم زیرا نیکی کردن به شما بر جهاد در راه خدا برتری دارد. این حرف من نیست. پیامبرمان درود خدا بر او باد فرموده است. آن گاه که مردی به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: می خواهم جهاد کنم و در جنگ در راه خدا همراه شما باشم. حضرت فرمودند: پدر و مادر داری؟ گفت: آری. فرمود: درکنار آنان بمان و به آنان نیکی کن بهشت نزدیک پای آن ها است. 


پدر و مادر گرامی! آمده ام به شما قول بدهم که نسبت به شما بی احترامی نکنم و هرگز با امر شما مخالفت نکنم. و در مقابل شما با تواضع و مهربانی رفتارکنم.  زیرا که این را خدای بزرگ از من خواسته است. آن جا که نیکی کردن به شما را در کنار عبادت خود قرار داده و فرموده: و پروردگار تو حکم کرده که جز او را نپرستی و نسبت به پدر و مادر نیکی کنی. اگر یکی از آنان یا هر دوی آنان به سن پیری رسیدند حتی به آنان "اُف" هم مگو و ایشان را زجر نده. و با آنان خوش رفتار باش و بال تواضع خود را از روی مهربانی برای آنان فرود آور و بگو پروردگارا به ایشان رحم کن همان طور که آنان در کودکی مرا تربیت و بزرگ کردند . 


پدرومادر عزیزم ! اگر خدا بخواهد می خواهم مثل آن مرد صالح که در زمان های قدیم همراه پدر پیرش در زندان بود با شما رفتار کنم. پدر عادت داشت که با آب گرم وضو بگیرد زندان بان از آوردن هیزم به داخل زندان وروشن کردن آتش جلوگیری می کرد. شب سردی بود مرد به خواب رفت. پسر برخاست و ظرف را پر از آب کرد با دست ظرف آب را بلند کرد. و به شعله ی فانوس داخل اتاق زندان نزدیک کرد. و همچنان ایستاد تا صبح شد و آب گرم شد. تمامی رنجی که پسر تحمل کرده بود ، به خاطر نیکی به پدر بود تا او بتواند با آب گرم وضو بگیرد. 


پدرومادر عزیزم! به شما قول می دهم که هیچ گاه خودم را برتر از شما تصور نکنم ، اگر به بالا ترین درجه های علمی ودنیوی برسم و همیشه به وجود شما افتخار بکنم قول می دهم که به هیچ وجه شما را مورد آزار و اذیت قرار ندهم چون طبق فرمایش پیامبر عزیزمان از بزرگترین گناهان است. 


پدر و مادر عزیزم! من از پیامبرم یاد گرفته ام که خداوند عذاب اذیت پدر و مادر به قیامت وا نمی گذارد و در همین دنیا انتقام پدر و مادر را از فرزند آزاردهنده اش می گیرد. پس قول می دهم با نیکی در حق شما خودم را از عذاب الهی نجات دهم.


پدر و مادر مهربانم! خداوند به من دستور داده تنها در یک مورد از شما اطاعت نکنم و آن هم شرک به اوست. می دانم که شما هیچ گاه به من این را امر نمی کنید پس همیشه در مسیر اطاعت شما قدم بر می دارم.


به شما قول می دهم که درهمه ی کار هایم با شما مشورت کنم و هیچ گاه بدون اجازه ی شما از منزل خارج نشوم. قول می دهم هیچ گاه با بچه هایی که به پدر و مادرشان احترام نمی گذارند, دوست نشوم.


پدر و مادر عزیزم! شنیده ام که دعای فرزندان در حق پدر و مادر در نزد خدا مستجاب می شود . پس دعا می کنم که در زندگی سربلند و عاقبت به خیر شوید و خداوند بزرگ بهشت زیبای خود را نصیب شما کند. و ما بچه ها نیز در آن بهشت زیبا در کنار شما باشیم و خدمت کنیم.